جدول جو
جدول جو

معنی پناهنده شدن - جستجوی لغت در جدول جو

پناهنده شدن
پناهیدن، پناه بردن
تصویری از پناهنده شدن
تصویر پناهنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پخش شدن پرت وپلا شدن ولو شدن پاشیده شدن پاچیده شدن پریشیده شدن انتشار یافتن متفرق شدن تفرق، متلاشی شدن از خان ومان دور افتادن، دور شدن جدا شدن از بین رفتن، نامنظم شدن نامرتب شدن مشوش شدن، رواج یافتن رایج شدن، یا پراگنده شدن خبر. شایع شدن آن انتشار آن. یا پراگنده شدن نام کسی. مشهور شدن او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پراگنده شدن
تصویر پراگنده شدن
((پَ گَ دِ))
پخش شدن، پاشیده شدن، متلاشی شدن، آواره شدن، نامنظم شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نالنده شدن
تصویر نالنده شدن
نالان شدن نالیدن، مریض گشتن ناخوش شدن: (او را رهاکردتا بمدینه رفت روزی چند برآمد نالنده شد و بمرد. در نالندگی او را گفتند)
فرهنگ لغت هوشیار