- پناهنده شدن
- پناهیدن، پناه بردن
معنی پناهنده شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پخش شدن پرت وپلا شدن ولو شدن پاشیده شدن پاچیده شدن پریشیده شدن انتشار یافتن متفرق شدن تفرق، متلاشی شدن از خان ومان دور افتادن، دور شدن جدا شدن از بین رفتن، نامنظم شدن نامرتب شدن مشوش شدن، رواج یافتن رایج شدن، یا پراگنده شدن خبر. شایع شدن آن انتشار آن. یا پراگنده شدن نام کسی. مشهور شدن او
نالان شدن نالیدن، مریض گشتن ناخوش شدن: (او را رهاکردتا بمدینه رفت روزی چند برآمد نالنده شد و بمرد. در نالندگی او را گفتند)